* کسی نبود *
هیچکس اشکی برای مانریخت
هرکه با ما بود ازما میگریخت
چندروزیست حالم دیدنیست
حال من ازاین وآن پرسیدنیست
گاه برزمین زل میزنم
گاه برحافظ تعفل میزنم
حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمدکه حالم راگرفت
نيست آسان عشق جانان باختن
دل فشاندن بعد از آن جان باختن
نظرات شما عزیزان: