گلپونه ها
نگارش در تاريخ جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

به چشماي خودت قسم
ديگه بهت نمي رسم
وصال تو خياليه
واي كه دلم چه حاليه
بازياي عروسكي
آخ كه چه حيف شد كودكي
يه كم برس باز به خودت
مي خوام بيام تولدت
اونوقتا اينجوري نبود
راهت به اين دوري نبود
حالا كه عاشقت شدم
نيستي ديگه مال خودم
پاييز چه فصل زرديه
عاشقيم چه درديه
گم شده باز بادبادكم
تو نمي ياي به كمكم ؟
مي خوام دستاتو بگيرم
تو بموني من بميرم
عاشقي ام نوبتيه
آخ كه چه بد عادتيه
من نگرانم واسه تو
قبله ي ديگران نشو
اشكم به اين زلاليه
دل تو از من خاليه
تو مه عشق تو گمم
هلاك يه تبسم
تو شدي مال ديگري
چه جور دلت اومد بري
قفلا كه بي كليد شدن
چشا به در سفيد شدن
چه امتحان خوبيه
دوريت عجب غروبيه
بارون شديده نازنين
از تو بعيده نازنين
خاطره رو جا نذاري
باز من و تنها نذاري
اونوقتا مهمونت بودم
دنيا رو مديونت بودم
اونقتا مجنونم بودي
كلي پريشونم بودي
قصه حالا عوض شده
صحبت يه تولده
قلبت رو دادي به كسي
يه كم واسم دلواپسي
مي ترسي كه من بشكنم
پشت سرت حرف بزنم
من مني كه بوسيدمت
تو اون غروب كه ديدمت
تو واسه من ناز مي كني
ناز مي كشم باز مي كني ؟
اين رسمشه نيلوفرم
من كه ازت نمي گذرم
ستارمون يادت مي ياد
دلواپسم خيلي زياد
فقط تماشا مي كني
بعد عشق و حاشا مي كني
مي گي گذشت گذشته ها
چه راحتن فشرته ها
سر به سرم كه نذاري
بگو يه كم دوسم داري ؟
نمي موني من مي مونم
ميري يه روزي مي دونم
اولا مهربونترن
اونايي كه همسفرن
اشك منم كه جاريه
نگه دار يادگاريه
مي سپرمت دست خدا
يه كم دوستم داشتي بيا

نگارش در تاريخ جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

واقعا میبینید عشققققققققققققققق حتی بین حیواناتم هست عشق و علاقه تا کجا ها دیگه پیشرفته:


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

عشق حتی در کارتون ها هم وجود داره میگید نه برید به ادامه مطلب نگاه کنید ب......له:


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

اینم یه چندتا عکس آتشی خوشگل واسه ی شما دوستای عزیزم برین حالشو ببرین:


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

رو به تو سجده میکنم دری به کعبه باز نیست

 

 

 

 

 

 

 

بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست

 

 

 

 

 

به هر طرف نظر کنم،نماز من نماز نیست

 

 

 

 

 

****

 

 

 

 

 

 

 

مرا به بند نمی کشی ازین رهاترم کنی

 

 

 

 

 

زخم نمی زنی به من که مبتلاترم کنی

 

 

 

 

 

 

 

از همه توبه میکنم بلکه تو باورم کنی

 

 

 

 

 

 

 

*****

 

 

 

 

 

 

 

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد

 

 

 

 

 

 

 

تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد

 

 

 

****

 

 

 

 

 

 

 

عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست

 

 

 

 

 

 

وقتی شکنجه گر تویی،شکنجه اشتباه نیست

 

 

 

 

 


ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

برای من در ردیف کسانی هستی که به قول نیما:

"یادت روشنم می دارد"

نگارش در تاريخ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

برای عشقم مینویسم

سلام عشقم

 

امشبم مثه همه شبا دارم با تنهاییام ساز میزنم

 

گاهی یه نیگا پشت پنجره میندازم

 

به خونه های دیگه نگاه میکنم

 

به همشون حسودیم میشه

 

اخه وقتی شب میشه چراغارو خاموش میکنن

 

یه شب به خیر قشنگ به عشقشون میگن و میخوابن

 

ولی من چی

 

حتی این واژه های قشنگم برام ممنوع شدن

 

راستی امروز رفتم سراغ ایینه

 

خواستم قیافه یه مجنون در به درو ببینم

 

دیگه مثه قدیما نه گل و باغ و بهشت میدیدم

 

نه شم و پروانه

 

همه چی تاریک بود

 

جز یه جفت چشم خیس و . . .

 

لبایی که التماس میکرد

 

گونه های سرخ براق

 

اخمای چند ساله

 

هیچی نداشت

 

هر کی میدید دیگه نمیگفت بقض دیدنی نیست

 

پیش خودم گفتم خدایا !

 

خدای من . . . خدای مهربون من

 

ممنونم که این چشا رو دارم تا با یه نگاه عاشقش بشم

 

ممنوم که این لبا رو دارم تا با یه لبخند غصه هامو قلیم کنم

 

ممنوم که میتونم حرف بزنم و بگم عاشقشم

 

ممنونم که عشق به این قشنگی بهم دادی

 
 

که عاشق ترینم توی این دنیای بی احساس

نگارش در تاريخ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

بهت نمیگم دوست دارم ٬ولی قسم میخورم دوست دارم

بهت نمیگم که هرچی بخوای بهت میدم چون همه چیزم تویی

نمیخوام خوابتو ببینم٬چون توخیلی خوش تر از خوابی

اگه یه روزی چشمات پرازاشک شد٬صدام کن

بهت قول نمیدم که ارومت کنم٬پا به پات گریه میکنم

اگه دنبال مجسمه سکوت میگشتی تاسرش دادبزنی

صدام کن قول میدم ساکت بمونم

اگه دنبال خرابه میگشتی تا نفرتتو توش خالی کنی

صدام کن قلبم تنها٬خرابه وجودتوست.......

نگارش در تاريخ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

نگارش در تاريخ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی


 

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

 
 

نگارش در تاريخ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست


چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست

از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام


ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

به خاطر روی زیبای تو بود


که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند


به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود


که دست هیچ کس را در هم نفشردم


به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود


که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم


به خاطر دل پاک تو بود


که پاکی باران را درک نکردم


به خاطر عشق بی ریای تو بود


که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم


به خاطر صدای دلنشین تو بود


که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست


و به خاطر خود تو بود


فقط به خاطر تو

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com


 
 

نگارش در تاريخ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

 

76563450554144994676 سری جدید عکس و پوسترهای احساسی و عاشقانه اردیبهشت90

 

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR22.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسیعكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR22.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسیعكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR22.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسیعكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR22.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسیعكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR22.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی


 

نگارش در تاريخ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

دلم برای کسی تنگ است

که چشم های قشنگش را

به عمق آبی دریا می دوخت

و شعرهای قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

دلم برای کسی تنگ است

کسی که خالی وجودم را از خود پر می کرد

و پری دلم را با وجود خود خالی

دلم برای کسی تنگ است

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

کسی که بی من ماند

کسی که با من نیست

دلم برای کسی تنگ است

که بیاید

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

و به هر رفتنی پایان دهد

دلم برای کسی تنگ است

که آمد

رفت

.... و پایان داد

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

کسی....

کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود...

 


 

نگارش در تاريخ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

عاشق عاشق تر

نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق

@@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@@

امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه دیدار این خونه

فقط خوابه ، تو که رفتی هوای خونه تب داره ، داره از درو دیوارش غم

عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ، بیا بر گرد تا ازعشقت

نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش

حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و گنجشک کلاغای

سیاه پوشن ، چراغ خونه خوابیده توی دنیای خاموشی ، دیگه ساعت رو

طاقچه شده کارش فراموشی ، شده کارش فراموشی ، دیگه بارون نمی

باره اگر چه ابر سیاه ، تو که نیستی توی این خونه ، دیگه آشفته

بازاریست ، تموم گل ها خشکیدن مثل خار بیابون ها ، دیگه از

رنگ و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت

گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم

گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو

به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری

گفتم که تو می دونی،سرخاک

تو می میرم ، ولی

تا لحظه مردن

نمی گیرم

دل از

تو

نگارش در تاريخ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

« با تو رفتن، با تو ماندن »

شب که میشد، یاد تو، در تمام وجودم میپیچید .

باز از پشت پنجره، چشمانم ، تو را می خوانند و تو هم مثل همیشه، فقط نگاهم می کنی، من عاجزانه التماس می کنم که صدایم کنی . صدای تو، از همه ی آوازهای دنیا دل انگیز تر است ولی تو ...

دلم تنگ شده است . دلم برای روزهای با تو بودن، با تو گفتن، با تو رفتن و با تو ماندن تنگ شده است .

برای آن لحظه هایی که عاشقانه نوازشم می کردی و من احساس می کردم که خوشبختم، خوشبخت تر از غنچه هایی که گل میشوند و پرنده هایی که عاشق میشوند .

وقتی تو نیستی، شقایق وجودم پر پر میشد و قناری کوچکی که در دلم خانه کرده بود، می مرد . « و مُرد »

حالا من مانده ام، تنهای تنها، بدون تو، بدون قناری، بدون عشق، بدون امید، بدون آرزو و بدون ... !

و تو بی آنکه فکر غربت دل تنهای من باشی، پرکشیدی، تا کجا ؟

نمی دانم ! شاید همان جایی که پروانه هایی که از عشق سوخته اند، و میروند به آنجا که ماه طلوع می کند و خورشید غروب .

می دانم که میدانی دلم را شکستی ، تو گفته بودی که تا هستیم، هستی . گفتی میمانی تا بهار در دلهایمان شکوفه کند . گفتی همه ی پائیزها با من خواهی ماند، تو که می دانستی پائیز مرا دیوانه می کند، چرا همهی لحظاتم را پر از برگ های زرد و خشک پائیزی کردی ؟

چرا به جای زندگی مرگ را به من هدیه کردی ؟

تو که می دانستی اگر دل غمگینم یک روز خنده ات را نبیند، میمیرد .

♥♥ ♥♥ ♥♥ ♥♥

من بهار را بی تو دوست ندارم

من عشق را بی تو دوست ندارم

من نفس کشیدن را بی تو دوست ندارم

من زندگی را بی تو دوست ندارم

دستم را بگیر ، مرا با خودت ببر، بگذار دلم

عشق تو را باور کند . مرگ برای من شیرین است، چون آغاز زندگی

دوباره در کنار توست .

من به ساعتهای با تو بودن عادت کرده ام .

می خواهم همیشه در کنارت زندگی کنم .

همیشه

همیشه

همیشه

نوشته ای از آینده

به امضای : من از همسایگی خدا اومدم ... !!

نگارش در تاريخ پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

*زندگی*

بر لبانم غنچه لبخند پژمرده است
نغمه ام دلگير و افسرده است
نه سرودي؛ نه سروري
نه هماوازي نه شوري
زندگي گويي ز دنيا رخت بر بسته است.
يا که خاک مرده روي شهر پاشيده است.
اين چه آييني؟ چه قانوني؟ چه تدبيري است؟
من از اين آرامش سنگين و صامت عاصيم ديگر
من از اين آهنگ يکسان و مکرر عاصيم ديگر
من سرودي تازه مي خواهم
جنبشي؛ شوري؛ نشاطي، نغمه اي، فريادهايي تازه مي جويم
من به هر آيين و مسلک کو، کسي را از تلاشش باز دارد ياغيم ديگر
من تو را در سينه اميد ديرينسال خواهم کشت
من اميد تازه مي خواهم
افتخاري آسمان گير و بلند آوازه مي خواهم
کرم خاکي نيستم اينک تا بمانم در مخاک خويشتن خاموش!
نيستم شبکور که از خورشيد روشنگر بدوزم چشم
آفتابم من که يکجا، يکزمان ساکت نمي مانم.
با پر زرين خورشيد افق پيماي روح خويش
من تن بکر همه گلهاي وحشي را نوازش مي کنم هر روز
جويبارم من که تصوير هزاران پرده در پيشانيم پيداست
موج بي تابم که بر ساحل صدفهاي پري مي آورم همراه
کرم خاکي نيستم. من آفتابم.
جويبارم، موج بي تابم،
تا به چند اينگونه در يک دخمه بي پرواز ماندن؟
تا به چند اينگونه با صد نغمه بي آواز ماندن؟
شهپر ما آسماني را به زير چنگ پرواز بلندش داشت
آفتابي را به خواري در حريم ريشخندش داشت
گوش سنگين خدا از نغمه شيرين ما پر بود
زانوي نصف النهار از پايکوب پر غرور ما
چو بيد از باد مي لرزيد
اينک آن آواز و پرواز بلند و اين خموشي و زمينگيري؟
اينک آن همبستري با دختر خورشيد
و اين همخوابگي با مادر ظلمت
من هر گز سر به تسليم خدايان هم نخواهم داد،
گردن من زير بار کهکشان هم خم نمي گردد
زندگي يعني تکاپو
زندگي يعني هياهو
زندگي يعني شب نو، روز نو، انديشه نو
زندگي يعني غم نو، حسرت نو، پيشه نو
زندگي بايست سرشار از تکان و تازگي باشد
زندگي بايست در پيچ و خم راهش ز الوان حوادث رنگ بپذيرد
زندگي بايست يک دم "يک نفس حتي"
ز جنبش وا نماند.
گرچه اين جنبش براي مقصدي بيهوده باشد.


زندگي همچنان آب است
آب اگر راکد بماند، چهره اش افسرده خواهد گشت
و بوي گند مي گيرد.
در ملال آبگيرش غنچه لبخند مي ميرد.
آهوان عشق از آب گل آلودش نمي نوشند.
مرغکان شوق در آئينه تارش نمي جوشند.
من سر تسليم بر درگاه هر دنياي ناديده فرو مي آورم جز مرگ.
من ز مرگ از آن نمي ترسم که پايانيست بر طور يک آغاز.
بيم من از مرگ يک افسانه دلگير بي آغاز و پايان است.
من سرودي را که عطري کهنه در گلبرگ الفاظش نهان باشد نمي خواهم.
من سرودي تازه خواهم خواند، کش گوش کسي نشنيده باشد.
من نمي خواهم به عشقي ساليان پايبند بودن
من نمي خواهم اسير سحر يک لبخند بودن
من نه بتوانم شراب ناز از يک چشم نوشيدن
من نه بتوانم لبي را بارها با شوق بوسيدن
من تن تازه، لب تازه، شراب تازه، عشق تازه مي خواهم.
قلب من با هر تپش يک آرمان تازه مي خواهد.
سينه ام با هر نفس يک شوق، يا يک درد بي اندازه مي خواهد
من زبانم لال- حتي يک خدا را سجده کردن، قرن ها او را پرستيدن، نمي خواهم.
من خداي تازه مي خواهم
گرچه او با آتش ظلمش بسوزاند سراسر ملک هستي را
گرچه او رونق دهد آيين مطرود بت پرستي را
من به ناموس قرون بردگيها ياغيم
ياغيم من، ياغيم من. گو بگيرندم، بسوزندم
گو به دار آرزوهايم بياويزند
گو بسنگ ناحق تکفير
استخوان شعر عصيان قرونم را فرو کوبند
من از اين پس ياغيم ديگر.

دکتر هوشنگ شفا

نگارش در تاريخ پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

روزای خوبی دارم ..



یاد اون روزا که شروع آشنائی بود ..شروع آشنائی همیشه جالبه ولی زود گذره ...
 


 

گفتمش : دل می خری ؟

برسید چند؟

گفتمش : دل مال تو، تنها بخند !

خنده کرد و دل زدستانم ربود

تا به خود باز آمدم او رفته بود

دل ز دستش روی خاک افتاده بود

جای بایش روی دل جا مانده بود ......


نگارش در تاريخ پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

نگارش در تاريخ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

ای بازگشته

تنها نگاه بود و تبسم میان ما
تنها نگاه بود و تبسم
اما نه
گاهی که از تب هیجان ها
بی تاب می شدیم
گاهی که قلبهامان
می کوفت سهمگین
گاهی که سینه هامان
چون کوره میگداخت
دست تو بود و دست من این دوستان پاک
کز شوق سر به دامن هم میگذاشتند
وز این پل بزرگ
پیوند دست ها
دلهای ما به خلوت هم راه داشتند
یک بار نیز
یادت اگر باشد
وقتی تو راهی سفری بودی
یک لحظه وای تنها یک لحظه
سر روی شانه های هم آوردیم
با هم گریستیم
تنها نگاه بود و تبسم میان ما
ما پاک زیستیم
ای سرکشیده از صدف سالهای پیش
ای بازگشته از سفر خاطرات دور
آن روزهای خوب

تو آفتاب بودی
بخشنده پاک گرم
من مرغ صبح بودم
مست و ترانه گو
اما در آن غروب که از هم جدا شدیم
شب را شناختیم
در جلگه غریب و غم آلود سرنوشت
زیر سم سمند گریزان ماه و سال
چون باد تاختیم
در شعله شفق ها
غمگین گداختیم
جز یاد آن نگاه تبسم
مانند موج ریخت بهم هرچه ساختیم
ما پاک سوختیم
ما پاک باختیم
ای سرکشیده از صدف سالهای پیش
ای بازگشته ای خطا رفته
با من بگو حکایت خود تا بگویمت
اکنون من و توایم و همان خنده و نگاه
آن شرم جاودانه
آن دست های گرم
آن قلبهای پاک وان رازهای مهر که بین من و تو بود
ماگرچه در کنار هم اینک نشسته ایم
بار دیگر به چهره هم چشم بسته ایم
دوریم هر دو دور
با آتش نهفته به دلهای بیگناه
تا جاودان صبور
ای آتش شکفته اگر او دوباره رفت
در سینه کدام محبت بجویمت
ای جان غم گرفته بگو دور از آن نگاه
در چشمه کدام تبسم بشویمت

استاد فریدون مشیری

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

نگارش در تاريخ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

باکفشهایم نه با کفشهایمان که نه با تمام وجودمان به هم وصلیم وسخت ترین چیز ها هم ما را نمیتوانند از هم جدا کند

نگارش در تاريخ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:تقدیم به عشقم, توسط مارییا

تو خود خوب میدانی که قصه من تنها در اینجا پایان نمی یابد و من تا آخرین نفسم به جستجویت هستم تو که از عطر گل سرخ خوشبو تری از آفتاب آسمان درخشنده تری از دریای بیکران پاک تری و از گل های بهاری زیباتری تورا تورا و بازهم تنها تو را جستجو میکنم تا ابد و تا آخرین نفسم.

نگارش در تاريخ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

نگارش در تاريخ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

۱۳ نکته

 

1.دوستت دارم، نه بخاطر شخصیت تو ،بلکه بخاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا میکنم.

2.هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود.

3.اگر کسی تو را آنطور که میخواهی دوست ندارد، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.

4.دوست واقعی کسی است که دستهای تو را نگیرد ولی قلب تو را لمس کند.

5.بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگذ به او نخواهی رسید.

6.هرگز لبخند را ترک نکن ،حتی وقتی ناراحتی،چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو بشود.

7.تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی.

8.هرگز وقت خود را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند،

نگذران.

9.شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نا مناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را. به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر میتوانی شکر گذار باشی.

10.به چیزی که گذشت غم نخور ،به آنچه که پس از آن آمد لبخند بزن.

11.همیشه افرادی هستند که ترا می آزارند.با این حال همواره به دیگران اعتماد کن . فقط مواظب باش ،به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی.

12.خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی،قبل از اینکه کس دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تورا بشناسد.

13.زیاد از حد خود را تحت فشار نگذار، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتند که انتظارش را نداری

نگارش در تاريخ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

دیر آمدی و من در انتظارت تنها در انتظار تو چشمانم را بستم و در پس این ثانیه ها تو را جستم تو راکه تنها بی من رفتی من هم چشمانم را بستم تا در کنار تو باشم و در آغوشت و گرمای تنت را احساس کنم و دیگردر پس این ثانیه ها نیامدی و من هم در انتظار تو نیامدم...

نگارش در تاريخ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:تقدیم به همه ی دوستای گلم, توسط مارییا

عشق یعنی...

 

عشق عشق یعنی خلوت و راز و نیاز
عشق یعنی محبت و سوز و گداز
عشق یعنی سوز بی ماوای ساز
عشق یعنی نغمه ای از روی ناز
عشق یعنی کوی ایمان و امید
عشق یعنی یک بغل یاس سپید
عشق یعنی یک ترنم از یه یار
عشق یعنی سبزی باغ و بهار
عشق یعنی لحظه دیدار یار
عشق یعنی انتهای انتظار
عشق یعنی وعده بوس و کنار
عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار
عشق یعنی حس نرم اطلسی
عشق یعنی با خدا در بی کسی
عشق یعنی همکلام بی صدا
عشق یعنی بی نهایت تا خدا
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر به در اویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی بنده فرمان شدن
عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست
عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی یک تبسم یک نگاه
عشق یعنی یک تکیه گاه و جان پناه
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر
عشق یعنی از رضایش عمر گیر
عشق یعنی زندگی را بندگی
عشق یعنی بندگ آزادگی

نگارش در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

اینم یه چیز تازه

نگارش در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

یادم باشه که :
 

قول دادم به قلبم و خدا، دیگه دل ندم به عشق آدما

دقيقاً 1 سال از آخرین فصل زندگیم هم گذشت
تا امروز به قولم عمل كردم




کلمه فصل همیشه این بیت رو تو ذهنم تداعی میکنه

ما برای وصل کردن آمدیم
نی برای فصل کردن آمدیم
نگارش در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا


 

یاد اون روزا که شروع آشنائی بود ..شروع آشنائی همیشه جالبه ولی زود گذره ...
 


 

گفتمش : دل می خری ؟

برسید چند؟

گفتمش : دل مال تو، تنها بخند !

خنده کرد و دل زدستانم ربود

تا به خود باز آمدم او رفته بود

دل ز دستش روی خاک افتاده بود

جای بایش روی دل جا مانده بود ......


اما همیشه هر شروعی پابانی هم داره .. پایان تلخی که هر روزش بد تر از مرگه ولی با گذشت زمان اون تلخی هم برات طعم شیرینی داره ،


می روم خسته و افسرده و زار

سوی منزلگه ويرانه خويش

بخدا می برم از شهر شما

دل شوريده و ديوانه خويش

می برم، تا كه در آن نقطه دور

شستشويش دهم از رنگ گناه

شستشويش دهم از لكه عشق

زينهمه خواهش بيجا و تباه

همه چیز تموم میشه و سه تا چیر باقی میمونه

تجربه و خاطره و گذر عم
ر





وقتی به گذر عمرم نگاه میکنم می بینم که ..... کاش هنوز 15 سالم بود تا اشتباهاتم رو تکرار نمی کردم ولی اینم می دونم 5-6 ساله دیگه هم به میگم کاش 25 سالم بود تا اشتبا......
سالهاس که سنگینی گذر ثانیه ها روی دوشم حس میکنم



وقتی به خودم فکر میکنم می بینم این ترانه ابی چقدر باهام صادقه
 


مثله پروانه ای در مشت
چه آسون میشه ما رو کشت




 

اما خیلی وقته تصمیم گرفتم که به راحتی کشته نشم .

به خاطره همین دیگه بوم خاطراتم رو روبروی نقاش نمی ذارم
تا به آرامی آغاز به مردنم کنم .

 




 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

کی می خواد مثل تو باشه

کی می خواد مثل تو باشه ،مثل تو که بی نظیری

مثه تو که با نگاهت ، منو از خودم می گیری

کی می خواد مثل تو باشه ،مثل تو که تکیه گاهی

تو به داد من رسیدی،توی تردید و سیاهی

همه چی از تو شروع شد،همه چی با تو تمومه

چرا دنیارو نبینم ، وقتی چشمات روبرومه

عشق تو پناه آخر ، واسه قلب نیمه جونه

کی می خواد مثل تو باشه ، کی مثه تو مهربونه

وقتی که چشای خیسم، دیگه جایی رو نمی دید

جزتوهیچ کس تو دنیا، حال وروزمو نفهمید

همه چی از تو شروع شد،همه چی با تو تمومه

چرا دنیارو نبینم ، وقتی چشمات روبرومه

تصاویر زیباسازی ، کد موسیقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نویسان ، تصاویر یاهو ، پیچک دات نت www.pichak.net

نگارش در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

دوست

 

دوست،واژه است

 


واژه ای که از لب فرشته ها چکیده است

 


دوست نامه است نامه ای که از خدا رسیده است

 


نامه ی خدا همیشه خواندنی ست

 


توی دفتر فرشته هاواژه ی قشنگ دوست


ماندنی ست

 

راستی ،دلت چقدرآرزوی واژه ی تازه داشت

 


دوست گل ات رسیدواژه را کنار واژه کاشت

 


واژه ها کتاب شد

 


دوستت همان دعای توست

 

آخرش دعای تو مستجاب شد

نگارش در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟

نگارش در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

سال ها پيش در يك سرزمين دور شاهزاده اي وجود داشت که تصميم به ازدواج گرفت. او ميخواست با يکي از دختران سرزمين خودش ازدواج کند. به همين دليل همه دختران جوان آن سرزمين رو دعوت کرد تا سزاوارترين دختر را انتخاب کند.در بين اين دخترا دختري وجود داشت که خيلي فقير بود اما شاهزاده را خيلي دوست داشت ومخفيانه عاشقش شده بود . وقتي دختر قصه ما ميخواست به مهماني شاهزاده بره مادرش برايش گفت دخترم چرا ميخواي به اين مهماني بروي تو نه ثروتي داري نه زيبايي خيلي زياد . دخترک گفت مادر اجازه بده تا وو شانس خودم را امتحان کنم تا حداقل براي آخرين بار اوراببينم.

روز مهماني فرا رسيد. شاهزاده روي به تمام دخترا کرد و گفت من به هر کدام از شما يه دانه گل ميدهم و هر کس که ظرف شيش ماه زيباترين گل دنيا را پرورش بدهد همسر من ميشه. دخترک فقير هم دانه را گرفت و آن را داخل گلدان کاشت. سه ماه گذشت و هيچ گلي سبز نشد. دخترک با تمام علاقه به گلدان ميرسيد و به اندازه برايش آب و آفتاب ميداد اما بي نتيجه بود و هيچ گلي سبز نشد.

سرانجام شيش ماه گذشت و روز ملاقات فرا رسيد. دخترک گلدان خالي خودش را به دستاش گرفت و به صف ايستاد. اما دختراي ديگر هر کدام با گلهاي بسار زيبا و جالبي که به گلدان داشتند به صف ايستاده بودن. شاهزاده به گل ها و گلدان ها نگاه ميکرد اما از هيچ کدام راضي نبود . تا اينکه نوبت به دخترک فقير رسيد . دخترک از اينکه گلي به گلدان نداشت خجالت ميکشيد اما شاهزاده وقتي گلدان خالي را ديد با تعجب و تحسين به دخترک خيره شد . روي به تمام دخترا کرد و گفت اين دختر ملکه آينده اين سرزمينه. همه متعجب شده بودن دختراي ديگر با گلدانهاي قشنگي که داشتن حرسشان گرفته بود. همه به شاهزاده گفتن که او دختر اصلا گلي به گلدان نداره . شاهزاده گفت بله درسته که هيچ گلي داخل اين گلدان سبز نشده اما بايد بدانيد که همه دانه هايي که من به شما داده بودم خراب بودن و اصلا نبايد گلي ازآندانه ها سبز ميشد . همه شما تقلب نموده ايد ………….

ولي اين دخترک زيبا به خاطر صداقتش سزاوارترين دختر اين سرزمين است

نگارش در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مارییا

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.


زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.


مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.


زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.


مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.


زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.


مرد جوان: منو محکم بگیر.


زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.


مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه.



روز بعد ، واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود: برخورد موتور سیکلت با

ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت

رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از

خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با

ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار

دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید

و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی

می یابد که نفس آدمی را می برد.


شاد بودن، تنها انتقامی است که میتوان از زندگی گرفت . ارنستو چه گوارا